پیر مرد

 

پیر مرد

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش
قرار داده بود روي تابلو خوانده ميشد: من کور هستم لطفا کمک کنيد . روزنامه
نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه
بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي
او را برداشت ان را برگرداند و اعلان ديگري روي ان نوشت و تابلو را کنار پاي او
گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد
که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صداي قدمهاي او خبرنگار
را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که ان تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي
ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود،من فقط نوشته شما
را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت
ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده ميشد:

امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم !!!!!

وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد خواهيد ديد
بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است.
حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز
موفقيت است …. لبخند بزنيد

به افکارت عادت نکن!

 

 

دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در «هاروارد یونیورسیتی» انجام دادند:

۸۰ پیرمرد و ۸۰ پیرزن را انتخاب کردند. یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با ۴۰ سال پیش ساختند. غذاهای ۴۰ سال پیش در این شهرک پخته می شد. خط روی شیشه های مغازه ها، فرم مبلمان، آهنگها، فیلم های قدیمی، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش می شد، را مطابق با ۴۰ سال قبل ساختند. بعد این ۱۶۰ نفر را از هر نظر آزمایش کردند:

تعداد موی سر، رنگ موی سر، نوع استخوان، خمیدگی بدن، لرزش دستها، لرزش صدا، میزان فشار خون … بعد این ۱۶۰ نفر را به داخل این شهرک بردند، بعد از گذشت ۵ الی ۶ ماه کم کم پشتشان صاف شد، راست می ایستادند، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت، لرزش صدا خوب شد، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت.
علت چه بود؟

خیلی ساده است. آنها چون مطابق با ۴۰ سال پیش زندگی کردند، باور کرده بودند ۴۰ سال جوانتر شده اند.

انسانها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیاندیشند. باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا می کند که چگونه بیاندیشد.

اصولا فرق بین انسانها، فرق میان باورهای آنان است. انسانهای موفق با باورهای عالی، موفقیت را برای خود خلق می کنند. انسانهای ثروتمند، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت می روند و به لحاظ باورهای مثبت شان به ثروت مطلوب خود می رسند.

قانون زندگی قانون باورهاست. باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است. توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند.

انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق می کنند. باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی می سازند. زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه ها، اندیشه ها عامل اولیه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلی دستاوردها هستند.

انیشتین می گفت: «آنچه در مغزتان می گذرد، جهانتان را می آفریند.»

استفان کاوی (از سرشناسترین چهره های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می گوید: «اگر می خواهید در زندگی و روابط شخصی تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می خواهد قدم های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی تان ایجاد کنید باید نگرش ها و برداشت هایتان را عوض کنید.»

او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس تر می کند: «صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و در مجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می کردند. یکی از بچه ها با صدای بلند گریه می کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می کشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: «آقای محترم! بچه هایتان واقعاً دارند همه را آزار می دهند. شما نمی خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی گردیم که همسرم، مادر همین بچه ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی دانم باید به این بچه ها چه بگویم. نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و … و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»

استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می پرسد: «صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟» و خودش ادامه می دهد که: «راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و….

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می تواند تا این اندازه بی ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»

« حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می شود. کلید یا راه حل هر مسئله ای این است که به شیشه های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است.

فقط ۱۰ دقیقه بشینیم تو یه جای خلوت و تک تک طرز فکر ها و رفتارهایی که بطور ناخوداگاه عادتمون هست مرور کنیم. می دونید چه اتفاقی میافته؟

اگر واقعا بدون تعصب تک تک اعمال و افکارمون رو مرور کنیم به خوبی می توانیم خوب و بدهاش رو از هم تفکیک کنیم. خوبها و به درد بخور هاش رو تقویت کنیم و بدها وکثیف هاش رو دور بندازیم تا بیش از این تو زندگیمون دست و پامون رو نگیره. انسان به طور ذاتی بدون اینکه نیاز به آقا بالا سری داشته باشه توانایی تشخیص خوب و بد رو داره. مگه نه؟؟؟!!!
خب منظورم از این خانه تکانی چیه؟

تو ادبیاتمون بهش میگن:
چشمها رو باید شست. جور دیگر باید دید…

تو ادبیات عرفانی مون هم بهش میگن:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم . . . . . . فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

با کلاسها هم بهش میگن:
مهندسی مجدد یا ری انجینیرینگ (Re-Engineering)

مذهبی ها هم بهش میگن:
یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت

قانون فعالیت های ذهن ناخودآگاه:

* ذهن ناخود آگاه شما موجب می شود همه گفته ها و اعمالتان مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای شما هماهنگ است.
* ذهن ناخود آگاه شما بسته به اینکه چگونه برنامه ریزی می کنید می تواند شما را به پیش ببرد یا از پیشرفت باز دارد.

توی این خانه تکانی ذهن و رفتار چه اتفاقاتی می افتد

بعضی باورها و ذهنیتها رو باید تمیز کرد و غبار زمان رو ازش دور کرد، سر و سامانی داد، خیلی محکم تر آنها را حفظ کرد و بهش بها داد. چه باورهای قشنگی داشتیم که به مرور زمان و دود زندگی یکنواخت سیاهی بهش نشسته و باید با چاشنی خاطره سر و سامانی بهشون داد و دوباره در ردیف اول قفسه باورهامون قرار بدیم.

بعضی از آن باورها رو که اتفاقا از بس بهشون عادت کردیم خیلی هم دم دست قرار گرفتند و همیشه مزاحمی برای دیدن باورهای قشنگمون هستند، باید برای همیشه فراموش کرد و در زباله دان فراموشی قرار داد.

اگر خوب به این باورها دقت کنیم می بینیم که بسیاری از رفتارهایمان ناشی از باورهایی است که از آنها بیزار هستیم. ولی از بس در درون ناخوداگاه مان به آنها عادت کردیم وجود آنرا فراموش کرده ایم.

جالب است که در این کنکاش متوجه رفتارهایی می شویم که به دلیل انتقام از کسانیکه در حق ما ظلمی کرده اند و به آنها دسترسی نداریم به طور ناخوداگاه از اطرافیانمان انتقام می گیریم. در صورتیکه آنها شاید خیلی هم ما را دوست داشته باشند ولی این نفرت به قدری در درون ما نفوذ کرده که علاقه آنها را نه تنها درک نمی کنیم بلکه به طریقی سعی در آزردن آنها داریم.

مثل اینکه مطلب داره پیچیده میشه

اگر خوب دقت داشته باشیم با تفکراتی در درون خود مواجه می شیم که اتفاقا خیلی هم به کارمان آمده و در برابر مشکلات زیادی از آنها استفاده کردیم ولی از بس که همیشه در دسترس مان بوده قدرش رو ندانستیم و فراموشش کردیم و گذاشتیمش کنار. و حالا که با مشکل مواجه می شویم یادمون رفته که چه ابزار خوبی رو کنار گذاشتیم و میتونستیم ازش استفاده کنیم. حالا که داریم افکارمون رو زیر و رو می کنیم خوبه که دوباره اون باورها و ابزارها رو گردگیری کنیم و ازشون استفاده کنیم.


پ.ن: مطالب بالا  از سایت روز شادی توسط رها برداشته شد.

رها خواهم شد

 

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش            باید که بیرون کشید از این ورطه رخت خویش

 

یادمه  وقتی دو ماه پیش توی آرامگاه حافظ و دقیقا سر مزار حافظ دیوانش رو به نیت فال باز  کردم

این غزل واسم اومد . شاید اون موقع دقیقا نفهمیدم این شعر یعنی چی، شایدم فهمیدم و خواستم

 که خودمو گول بزنم!!!!! به هر حال الان دقیقا معنی این شعر و درک کردم، کاشکی یکم زودتر.....

سایه  می خواد رها بشه از تاریکی از غم از دلبستگی هاش از وابستگی هاش ، می خوام بزارم آفتاب

به روحم بتابه تا از این سایه که همیشه درگیرش بودم جدا بشم،

آره..... آره.... می خوام خودم باشم

می خوام رهاااااااااااااااااا بشم رهاااااااا

 

 


پ.ن :دیگه اسم مجازی من سایه نیست من رها شدم!!!

پست همیشه ویژه

متن خوشامد گویی جدید در هواپیمایی جمهوری اسلامی . با سلام و صلوات بر روح تمام مسافرین

عزیزو با درود به وزیر محترم راه و ترابری . ورود شما را به پروازلایتناهی هواپیمایی جمهوری اسلامی

خوشامدمی گوییم . خداوندا مشیت خودت را در رسیدن و لقا بخود برما قرار دادی و سرعت ان فزون كن

مقصد مابه احتمال 99%بهشت موعود و احتمالا 1%مقصدی كه بر روی بلیط درج شده می باشد خلبان پرواز

مرحوم شهید كاپیتان بهشت زاده و گرو پروازی ؛سفری خوش برای شما آرزومند است لطفا به علامت نكشیدن

سیگار اصلا توجه ننموده و آخرین سیگار زندگیتان را به خوشی دود نمایید بستن كمربندها اصلا ضروری

نیست و كاملا بدرد نخور است در صورت بروز اشكال درسیستم هوای كابین ماسكهایی از بالای سر شما

اویزان خواهند شد كه شما قبل از آن رایحه ی خوش ملایك را احساس خواهید كرد. پرواز فاقد هر گونه

گاردحفاظت بوده ؛بعلت ممنوعیت سرو آب شنگولی،افرادی كه خود كفا هستند آخرین استكان را بسلامتی

سایر مسافرین بالا برن این هواپیما مربوط به هزاره دوم میلادی بوده و دارای دو درب اضطراری در جلو ،

دودر در كنارین و یك در عقب می باشد كه چندین سال است اهرم های آن كار نمی كند. ارتفاع پرواز به

احتمال قریب به یقین تا آسمان هفتم بوده و هوای بهشت بسیار عالی می باشد. سفر خوشی را برای شما

ارزو مندم


ایمان


افراد موفق ، آدمهایی معمولی هستند که از اعتماد به نفس و ایمان به خود بیشتری برخوردارند .

هرگز خود  را دست کم نگیرید.

پیشرو باشید نه دنباله رو

تا به حال توجه کردید که هر وقت به حرفهای خود شور حال می دید ، خودتون هم به طور ناخود آگاه


از این شور و شوق به وجد میاید؟ این مسئله رو همین الان امتحان کنید .


فریاد بزنید ((امروز حالم معرکه است!)) آیا واقعا احساس  نمی کنید حالتون بهتر از چند دقیقه قبله؟


با همه ی وجودتون احساس زنده بودن کنید .سرزنده باشید ، باعث بشید که همه ی کارا و حرفاتون


به مردم بگه : (( این آدم سرزنده است)) ((آدم هدف مندی است))،((پیشرفت می کنه)).

سلام      ، سلام ،        بازم سلام

خوبید دوستان؟ سایه بعد از یه مدت طولانی اومده که  دیگه پیشتون بمونه !

چند تا خبر واستون دارم :

 

* اول اینکه  دیدم نزدیک عیده  ؛ منم به مناسبت نزدیک شدن به سال جدید وبلاگ تکونی کردمو

قالب وبلاگمو عوض کردم و رنگ و بوی شادتری بهش دادم و  خواستم یه کم دخترونه تر باشه

   * این دفعه دیگه"ای دی اس ال" وصل کردم (به لطف عزیز دل !) و دیگه از قعطی تلفنُ آپ دیت کردن وبلاگم به تاخیر نمی یوفته

* و بالاخره اینکه درسم تموم شد و دیگه مشغول درسا و امتحانای دانشگاه نیستم پس با فراغ بال بیشتری به وبلاگم می رسم.

 

دوستان دوست دارم خودتون بهم بگید که دلتون می خواد توی وبلاگ من چه مطالبی رو بیشتر بخونید. منتظر نظرای سازندتون هستم.

زندگی و عشق

-          عشق در یک لحظه پدید می آید .دوست داشتن در امتداد زمان

           و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است .

 

-          راه دوست داشتن هر چیز  ، درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود .

 

-          دنیا آنقدر وسیع است که برای همه ی مخلوقات جایی باشد ، پس به جای

           آن که جای کسی را بگیریم تلاش کنیم  جای واقعی  خود را بیابیم.

 

-          عشق مانند نواختن پیانو است . ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد

           یاد بگیری ، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلب بنوازی.

 

-          همه دوست دارند که به بهشت بروند ولی کسی دوست ندارد که بمیرد.

 

-          هیچ وقت  نگو وقت نداری به تو به همان اندازه زمان داده شده که به

         هلن کلر ، لئوناردو داوینچی ، آلبرت انیشتین ، بو علی سینا و ...  وقت داده شده.

 

-          ا نسانهای بزرگ دو دل دارند دلی که درد می کشد و پنهان است ،

           دلی که می خندد و آشکار است.

 

-          انسان عاشق زیبایی نمی شود  بلکه آن چه عاشقش می شود در نظرش زیباست.

 

-          زندگی هدیه خداست به تو ، طرز زندگی کردن تو ، هدیه توست به خدا !

 

 

شیطان

به روایت افسانه ها روزی شیطان همه جا ، جار زد که قصد دارد از کار خود  دست بکشد

و وسایلش  را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد .

او ابزارهای خود را به شکل  چشمگیری به نمایش گذاشت .

این وسایل شامل خود پرستا ، شهوت ، نفرت ، خشم ، آز ، حسادت ، قدرت طلبی و

 دیگر شرارت ها بود . ولی در میان آنها یکی  که بسیار کهنه  و مسعمل به نظر می رسید  ،

 بهای گرانی داشت و شیطان حاظر نبود آن را ارزان بفروشد .

کسی  از او  پرسید  : این وسیله چیست؟

شیطان پاسخ داد : این نومیدی و افسردگی است .

آن مرد  با حیرت گفت : چرا انقدر گران است ؟

شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد :

چون این موثرترین  وسیله ی من است . هر گاه سایر ابزارم بی ارزش می شوند

 فقط  با این  وسیله می توانم در قلب انسانها  رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.

اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی ، دلسردی و اندوه وادارم ،

می توانم با او هر آن چه می خواهم بکنم .من این وسیله را در مورد

تمامی انسانها به کار برده ام.به همین دلیل این قدر کهنه است

تبر

آن هیزم شکن 10 سالی می شد که به استخدام یک کارخانه  ی چوب در آمده بود

 ترفیع نگرفته بود.بعد رئیس کارخانه ،ریچارد را برای همان شغل  استخدام کرد.

ریچارد توانست در همان سال ترفیع بگیرد ، آلن بسیار نا امید شده بود و

تصمیم گرفت که نزد رئیس کارخانه برود.به او گفتند که تولیداتش

ظرف 10 سال گذشته افزایش  نداشته است و این در حالی است که

ریچارد ظرف مدت 1 سال بیش از او درخت انداخته و تحویل کارخانه داده است.

اما مدیر کارخانه قول داد که اگر آلن بازده کاری اش را بالا ببرد، به او

 هم ترفیع بدهد. آلن سر کار خود بازگشت و بیشتر از گذشته تلاش کرد

 اما متاسفانه تلاشش بی نتیجه ماند روزی به طور اتفاقی ریچارد را

ملاقات کرد و تصمیم گرفت راز موفقیتش را از او بپرسد

.ریچارد در جواب گفت:

بعد از بریدن هر درخت مدتی استراحت کرده و در همان حال تبر خود را تیز می کند

.ناگهان آلن دریافت  که آنقدر سرگرم انداختن در خت  می شود  که

 فرصتی برای دست از کار کشیدن و تیز کردن تبرش پیدا نمی کند.

بسیا مهم است که به  دنبال فشار ناشی از کار سنگین دست از کار کشیده

 و هر از چند گاهی استراحت کنیم ، برای مدتی در کارتان وقفه بیندازید

  و از جسم  و ذهن خود مراقبت کنید زمانی را صرف رشد شخصیتی

خود نمایید  تا هم پیشرفت کرده و هم بتوانید در افکار خود تجدید نظر کنید

 

 


پ . ن  : نویسنده : ریچارد کوئگ

 

اعتماد  به نفس

 

 

انسانهایی که دارای اعتماد به نفس هستند خود را اسیر دست مسائل و

رخدادهای زندگی نمی بینند ،بلکه همواره احساس قدرت می کنند و

بر این باورند که مسائل را حل خواهند کرد .

سرنوشت من

 

 

خداوند مرا آزاد آفریده و

 من محکوم به هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده ای نیستم

 


پ.ن : من به این جمله با تمام وجود ایمان د ارم